حق با پدر است یا پسر؟ چند پست قبل گفتم که یه خانوادهای پیکان خریده بودن و پسره آهنگ گوش میداده و اینا... یه روز که ماشین تو سایه پارک شده بود و پسر هم داخلش داشت آهنگهای غربی گوش میداد، پدر از راه رسید و گفت: اینا چیه گوش میدی؟ همهش دارن چرت و پرت میگن اینا، یه چی بذار روش که آدم بفهمه چیچی میگن.
از وقتی که او پیکان رو خریده بودن پدر خانواده باهاش مسافرکشی میکرد و پسر خانواده هم ظهرها که پدرش برای استراحت برمیگشت خونه با ضبط ماشین آهنگ گوش میداد.
ـ کثافت عوضی، مگه مریضی مزاحم میشی؟ میخوای شمارهتو بدم دست پلیس؟ ـ الو... خانم مجیدی. ـ اِ... آقای رئیس شمایین؟ تورو خدا ببخشین. * همونطور که گفتم بعضی از نویسندهها خیلی خلاقیت دارن.