۰۷ آبان ۱۳۸۷
داری مثه سگ دروغ می گی پدر.

مژده به دوستداران ورزش
پرونده ای دیگر

در ستون خونه ی مادر بزرگه می نویسم.
با تشکر از دوست بهتر از جانم امیر حسین هاشمی که در سخت ترین روزهای زندگیم مرا تنها نگذاشت.
۰۶ آبان ۱۳۸۷
جلزقه(jelezghe)
نمیدونم چقدر این کلمه رو می شناسین ولی بگم که مترادف جلیقه است.
پیکان مدل پنجاه و هفت در حد نو به فروش می رسد.

برچسب‌ها:

به شهرک صنعتی شهید پرور سهند خوش آمدید.
پارمیداالسادات
DJ Tiesto live at Qom Yadegare-Imam stadium
و اما فیلم امروز:
نام فیلم:مشقــّت
کارگردان:سیلوا فرناندز
فیلم بردار:کارلوس نلسون
تهیه کننده:فیلیپ دسوزا
صدا بردار:آلوز کریرو
و اما خلاصه ی داستان: آماندا که دختری 18ساله است......
خوردن و آشامیدن روزه دار عبادت است.
از وقتی که چشم به جهان گشودم,صندی جلو پیکان را دو نفری می نشستیم. پ.ن:عامل اصلی کمر درد در جوامع در حال توسعه.
پارک ممنوع به استثناء اتومبیل جانبازان و شهدا.
پدرم اعتقاد داره تا بوقِ سگ کار می کنه. و من هم بهش می گم که باید افکارت رو برای خودت نگه داری...
آیا به خاطر دارید,زمانی سوژه ی اکثر سریال های طنز ایرانی خوردن چایی و ایجاد سر و صدا توسط بازیگر فاعل بود: به طوری که کارگردان به بازیگر امر می کرد که لیوان چای را تحت زاویه ی 60 درجه با افق قرار داده وچای را با یک نیروی 200نیوتنی به داخل دهانش بکشد. توجه داشته باشید که لیوان در پایان مراحل خوردن چای همان زاویه ی اولیه را دارد.این فرایند صدایی ایجاد می کند که مو را به تن انسان راست می کند. بازیگر مناسب برای این نقش:
بازیگری برای این نقش مناسب است که بیماری تنفسی نداشته باشد و ترجیحآ دهان گشادی داشته باشد.البته نوع بینی بازیگر هم می تواند نقش پاشنه ی آشیل را داشته باشد.به طوری که هر چه بینی به منقار عقاب شبیه تر باشد,بازیگر دلگرمی بیشتری خواهد داشت و استرس نزد وی به حداقل خود می رسد.
این روزها همه طپش نگاه می کنند,شما خوبین؟
هر وقت بدنم خارش شدیدی داره احساس می کنم خدا حوصله ش سر رفته.
عباس قادری به علت پارگی ربات صلیبی زانوی چپ,آلبوم جدیدش را با شش ماه تآخیر به بازار ارایه می کند.

برچسب‌ها:

انسان ها دو دسته اند.
۰۵ آبان ۱۳۸۷
. یک دوره گرد دیدم که شغل او تیز نمودن انواع چاقو بود.وقتی دیدم زندگی او از این راه می چرخد طالب شدم که با او گپی دوستانه داشته باشم.بنا بر این یک لیوان شربت برداشتم و پیش او رفتم.سلام کردم.او هم با دیدن شربت دامان از دستش برفت.فهمیدم که بهترین وقت برای پرسیدن سوالات شخصی بود.از نحوه ی کار دستگاه او پرسیدم که این باعث شد یک عدد از چاقو های ما به صورت رایگان تیز شود.بعد از چند شوخی بیمزه که از نظر او جالب بودند از درآمدش پرسیدم.در جواب گفت از درآمدم راضی هستم ولی خیلی هم شغل راحتی نیست,کلی فوت و فن دارد.با چند سوال ریز فهمیدم که به طور میانگین ماهانه۱۲۰هزار تومان کاسبی می کند.از تعداد فرزندان او پرسیدم,دوست نداشت پاسخ دهد اما وقتی با اصرار های من روبرو شد گفت که ۶عدد دختر دارد و۵عدد هم پسر.چهار تا از ۶دختر او مزدوج شده بودند.می خواست از نحوه ی آشنایی با همسرش بگوید که او را دک کردم و پراندمش.... البته بعد از این ماجرا بیسار پشیمانم

برچسب‌ها:

خوب بچه ها حالا یکی یکی بگبن عید رو چه جوری گذروندین,کجاها رفتین...چه کارایی انجام دادین....
اصلآ عوض نشدی._
_اتفاقآ برعکس این تویی که عوض شدی.
غالبآ کیفیت. غالبآ تاژ